منطق . تلفیق کامل فرار و ترس ،
و نشانی از پاکی نداشته ،
یا داشته .
نقاب زشت عقل بر احساس ،
که اگر عقل زند .
...
در آخرین یادواره ی پر سوالت
سر در گمی و تردید را دیدم .
سکوت بود ،
و فقط یک سوال .
بگو چرا؟ چرا آمدی؟ چرا ماندی؟ چرا میروی؟
چرا تو؟؟؟
فقط چرا....
( واقعا چرا « م.ج» ؟ چرا تو؟؟؟ )
ثانیه از سوال توهم بر انگیز خطوط می گفت و من از لجاجت با تو بودن...
منظور نگیر مرا به زور بگیر در بر
قصد من فریب شماست
ف ٬ از فریبا بودن
تا
ب با تو بودن.
دروغ در ذرورق کاغذی
مثل بادوم تلخ
وسط یه شکلات قهوه ی تلخ.
تلخ از بی تو بودن
و به یاد تو بودن.
....
مثل دوست دارم تو دلت و نفرت تو چشات.
من باید ساک بزنم....برادر
تمام دوستت دارم ها فسانه ای بیش نبود
درسی از روزگار که طعم گسش را زیاد چشیدم
تجربه کارساز نبود
باز هم چشیدم!
دست خودم نبود
دست دلم بود
منو ببخش....
برین به درک...
همتون
اونایی که نباید و اونایی که باید
ار الف ها گرفته تا میم و نون و ی
همتون به درک.
بلدم بگام ولی ساک...
شرمندم.
گاهی از خودم خنده می گیره
از دور و برم
از دنیا
از هر چی که پیش می آد...
یه خنده که از درد جیگرمو می سوزونه!
این خنده شاید به این خاطره که کار دیگه ای از دستم بر نمی آد!!
من رفتم به درک با یه پوزخند ملیح به تمام چیزای مسخره
به درک!!
به همین راحتی!!!
حالا یه خورده به خودت بگو چرا؟
چرا یه لحظه هم نمی خوای باور کنی که شاید غلط بر داشت کردی و دلیلشو بپرسی ازم....
نذاشتی توضیح بدم و یه چک محکم زدی زیر گوشم
امیدوارم وجدانت یه روز از سر این تقصیرت بگذره...
من که گذشتم...
گفتم نمی یام. گفت مجبوری. گفتم چرا؟ گفت تا اینجاش اومدی.چرا نگفتی؟! حالا هم نگو فقط بیا.
اگه خوب نگاه کنی این نوشته ی خودته. پس باید به دیگران هم حق بدی که بترسن و اشتباه کنن. شاید بگی پس چرا اون قد مطمئن و نترس نشون می دن. بهت می گم چرا. چون دوست داشتن و دارن و می خوانت فقط باید این ترس از سر راه برداشته شه. ولی یه چیز رو یاد نره اگه ترس نباشه ممکنه خیلی چیزها خراب شه پس چرا به این ترس به این مشکل منصفانه و دوستانه و به عنوان یه کمک نگاه نکنیم؟؟!!!
فقط همیشه یادت باشه کاری نکن که روزی پشیمون شی. این رو منی می گم که تا آخر عمر این حس رو با خودم خواهم داشت.
این آشنا ها که می شنا سیشون چقدر زر می زنن
چقدر چرت می گن eshgh.mord خفه شو
ببخشید آیدا خانوم ولی لازم بود
اشکالی نداره قارقارک جان.
یه جورایی حرف دلم رو زدی.
چه کنم؟؟؟
به قول دوستم یه مشت....
ممنوون. با اینکه نمی شناسمت.
این وبلاگه یا گفتگوی تمدن ها؟